زيارت اولي هاي بوشهر - پنجره اي رو به حرم
قالب وبلاگ

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 14:53 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

قالي هفت شهر عشق
 
اين قالي كه با ابعاد 370 × 460 سانتي متر مي باشد با طرح محرابي در سال 1394 هجري قمري بافته شده و مزين به تصوير اماكن مذهبي هفت شهر مكه، مدينه، كربلا، نجف، مشهد، كاظمين و سامرا و همچنين تصاويري از بناها و اماكن مذهبي ديگر همچون مسجد امام اصفهان و... و مقبره شعرايي چون سعدي، حافظ، فردوسي مي باشد. درگرداگرد اين هفت تصوير، حوريان بهشتي با نگاره هاي برگ مانند مشاهده مي شوند كه گويي در حال عبادت و راز و نياز با اين اماكن هستند. اين قالي توسط استاد محمود فرشچيان طراحي و توسط حاج مهدي صفدرزاده حقيقي بافته و اهدا گرديده است. جنس تار و پود قالي، ابريشم و جنس پرز آن پشم و گل ابريشم مي باشد. اين اثر چشم نواز در موزه آستان قدس رضوي( حرم مطهر، صحن كوثر ) نگهداري مي شود.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 14:46 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

 
سومين سنگ مزار حضرت رضا(ع)

سومين سنگ مزار حضرت سنگ مرمر بسيار نفيس از معدن توران پشت يزد است. به رنگ سبز چمني با ابعاد 2/20 در 1/10 متر و قطر 90 سانتي‌متر و وزن 3600 كيلوگرم كه همزمان با تعويض و نصب ضريح پنجم در سال 1379 شمسي درون ضريح بر روي سنگ مرقد امام(ع) نصب شد.
بر سطح سومين سنگ قبر علاوه بر كلمات مقدس و الهام‌بخش هنري، القاب امام(ع)، تاريخ ولادت و شهادت آن حضرت و نيز دو بيت از اشعاري كه حضرت به قصيده دعبل ملحق فرمودند حك شده است علاوه بر اين آياتي از قرآن نيز زينت بخش اطراف سنگ مي‌باشد.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 14:18 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

كتاب «پيام نوروزي و بيانات مقام معظم رهبري در نورز92» منتشر شد
 
معاون تبليغات و ارتباطات اسلامي آستان قدس رضوي از انتشار كتاب «فيض حضور»، حاوي پيام نوروزي و بيانات مقام معظم رهبري در روز اول فرودين 92 در جمع زائران و مجاوران بارگاه منور رضوي خبر داد.

 

به گزارش خبرنگار ما، حجت الاسلام‌ و ‌المسلمين سيد جلال حسيني با بيان اين خبر گفت: اين كتاب به زبان فارسي در 60 صفحه تنظيم شده و در شمارگان 5 هزار نسخه به چاپ رسيده است.

وي با اشاره به اينكه اين كتاب بين فرهيختگان و انديشمندان توزيع مي‌شود، ابراز داشت: اين كتاب به زبان‌هاي «عربي»، «اردو»، «انگليسي» و «آذري» نيز تدوين شده و به زودي در شمارگان 7 هزار نسخه به چاپ مي‌رسد.

دبير شوراي عالي فرهنگي آستان قدس رضوي تصريح كرد: متن پيام نوروزي و بيانات رهبري همزمان با اول فرودين 92 در حرم مطهر رضوي به بيش از 7 هزار مشترك غيرايراني آستان قدس رضوي در پنج قاره دنيا از طريق پست الكترونيك ارسال مي‌شود.

حسيني ابراز داشت: امسال براي اولين بار بيانات رهبري در حرم مطهر از سوي مديريت امور زائران غيراني آستان قدس رضوي به طور همزمان به زبان‌هاي «عربي»، «اردو» و «انگليسي» در رواق‌هاي «غدير»، «دارالرحمه» و «سردرب غربي صحن جامع رضوي» ترجمه و پخش شد.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 14:14 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

 
قديمي‌ترين عكسي كه از حرم مطهررضوي در مجموعه‌ي آستان قدس رضوي موجود است نماي نهر خيابان و صحن سقاخانه‌ي عتيق (انقلاب فعلي) حرم امام رضا(ع) است كه در دوره‌ي قاجاريه گرفته شده است.
اين نما حدود 160 سال پيش در سال 1275 هجري قمري معادل با سال 1233 هجري شمسي عكاسي شده است و تصوير واضحي از نهر آب جاري در صحن عتيق يا صحن كهنه كه همان انقلاب فعلي است را به نمايش گذاشته است.
در صحن كهنه‌ي حرم مطهر رضوي تا سال‌هاي 1330 هجري شمسي نهري جاري بود كه آب آن از شش فرسنگي
مشهد مقدس از جائي به نام چشمه‌ي كلاسب در شمال مشهد مقدس سرچشمه گرفته و پس از طي مسافتي وارد شهر مي‌شد. آب اين نهر پس از عبور از بالاخيابان وارد صحن كهنه شده و از آن‌جا نيز از پائين‌خيابان مي‌گذشت و در بيرون شهر و براي مصارف مزارع كشاورزي مورد استفاده قرار مي‌گرفت كه تصوير اين نهر در اين عكس واضح است.
عكاس اين يادگار قديمي، آنتونيو جيانوزي، از عكاسان خارجي عصر قاجاريان است.
تصوير اين عكس قديمي در گنجينه‌ي تاريخ مشهد موزه‌ي مركزي آستان قدس رضوي به نمايش گذاشته شده و علاقه‌مندان مي‌توانند از آن بازديد كنند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 14:7 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

 

. يك داستان واقعي

شايد اين آخرين كارم باشد. كسي چه مي‌داند؛ شايد ديگر هيچ‌وقت... اين‌ها مهم نيست يا بهتر بگويم مهم اين است كه يك كار مهم انجام داده‌ام.
اذان ظهر را كه مي‌گويند، حياط غلغله مي‌شود. توي حرم آن‌قدر شلوغ است كه اگر بروم داخل، شايد نفسم بگيرد و هرچي دست و پا بزنم، هيچ‌كس نبيند يا صداي به نفس افتادنم را نشنود و آن‌وقت با جثه‌ي نحيفم زير دست و پا له شوم. به اين‌ها كه فكر مي‌كنم، ترجيح مي‌دهم همين‌جا كنار همين سكو نمازم را بخوانم و اگر پا داد، مناجاتي، و بعد هم بروم سراغ قلم و كاغذ و...
«بچه‌ها كه دويدند، چندتا از كبوترها پر زدند. پيرمرد بعد از اين‌كه سردي اشك را روي گونه‌اش احساس كرد، از توي جيب كُت خاكستري‌اش چيزي بيرون آورد و روي زمين براي كبوترها ريخت. آفتاب تابستان گرماي مشهد را چندين برابر كرده بود. پيرمرد تا كنار اولين حوض، چرخ‌ها را چرخاند. انگشت‌هاي چروكيده‌ي دستش را محكم بر روي استخوان قوز كرده‌ي پايش كشيد. شايد چون پاهايش لمس بود براي مسح كشيدن تلاش مي‌كرد يا شايد...»
خودكار را طوري مي‌گذارم كه باد زورش نرسد كاغذها را بلند كند. شما موافقيد يك نفر ديگر را هم وارد داستان كنيم؟... خيلي‌خوب، باشد. يك نفر ديگر هم مي‌آوريم.
يك لقمه از نان و پنير ديشب مانده توي دهانم مي‌گذارم و براي جويدنش زياد تلاش نمي‌كنم. حياط خلوت شده است و حالا اگر رفت و آمد نبود، راحت مي‌شد حوض‌ها و فواره‌هاي وسطشان را ديد. مي‌دانم اين نوشته بعد از من آن‌قدر عمر مي‌كند كه مثل قابوس‌نامه يا چه مي‌دانم هر نوشته‌ي ديگري تا ابد بماند. شايد به بركت همين چند صفحه هم كه شده، خود آقا... بگذريم. كجا بوديم؛ آهان، يادم آمد.
«بعد از نماز، همان فكرهاي هميشگي به ذهن خسته‌اش چنگ زد. صداي پيرمرد خفه بود؛ مثل تاري كه از توي چاه نواخته شود ولي به هر حال صدايش شنيده مي‌شد: پسرم جواد... كجايي؟ (يا چيزي شبيه اين).
صدايش را درست نمي‌شنيد. جلوتر كه رفت، شنيد. با بغض مي‌گفت: اگر مي‌ماندي عروسي خواهرت را مي‌ديدي!
حس كنجكاوي‌اش گل كرده بود. مگر مي‌شد چيزهايي را كه شنيده بود، فراموش كند. به دنبال بهانه‌اي مي‌گشت كه جلوتر برود و بعد هم... همان‌طور كه جلوتر مي‌رفت، موهاي كوتاه و سياهش را با دست راستش مرتب مي‌كرد. يقه‌ي پيراهن سفيدش را جمع كرد و تا گلويي تازه كند، رسيده بود كنار پيرمرد و نمي‌دانست از كجا شروع كند. چيزي به ذهنش خطور كرد. با عجله گفت: پدرجان ساعت داريد؟
- دو بعد از ظهره جوون.»
كاغذها را مرتب مي‌كنم. بعد از چهل سال زندگي هنوز ياد نگرفته‌ام به اندازه‌ي كافي كاغذ با خودم بياورم. حرم خلوت‌تر شده. كنار يكي از پنجره‌ها بچه‌اي ايستاده. دو، سه ساله است. پدر و مادرش كنار عكاس هستند و سعي مي‌كنند بچه‌شان تكان نخورد. حتماً از آن عكس‌هاست كه يك كلاه مي‌گذارند سر بچه و يك چوب مي‌دهند توي دستش و يك شنل بلند هم برايش مي‌پوشانند و لابد مي‌خواهند شكل فرشته‌ها شود.
پاي راستم را بلند مي‌كنم و روي پاي چپم مي‌گذارم. سكو داغ است ولي مهم نيست. سر خودكار را توي دهانم مي‌گذارم. سعي مي‌كنم با چشم‌هاي باز فكر كنم.
«پيرمرد نگاهش را كش مي‌دهد سمت حرم و انگار از چيزي تأسف بخورد، چين‌هاي صورتش بيشتر مي‌شود و ابروهايش مي‌رود توي هم. مي‌گويد: پدرجان، براي پسرتان اتفاقي افتاده؟
نگاهش كه مي‌كند، لب‌هايش مي‌لرزد. شايد اگر جوان آن‌جا نبود، چند قطره اشك روي صورتش مي‌نشست. چشم‌هايش از زير عينك پيداست. گرفته است. مي‌گويد: دو ماهي مي‌شود كه نيامده...
گيج مي‌شود. مي‌پرسد از كجا؟ و دو زانو مي‌نشيند كنار پيرمرد.
- از اين‌جا.
وقتي متوجه گيجي‌اش مي‌شود، سعي مي‌كند بيشتر توضيح بدهد.
- دو ماه پيش، يك روز آمد و دست مادرش را بوسيد و گفت مي‌رود مشهد زيارت. زنم كاسه‌ي چيني را آب كرد و قرآن را گذاشت توي سيني و رفت بدرقه‌اش و بعد...
بعدش معلوم شد. يعني بعدش را خودش مي‌دانست. با ناباوري گفت: ديگر نيامد.»
به اين‌جاي داستان كه مي‌رسم، صداهاي اطراف حواسم را پرت مي‌كند. از توي بلندگو كسي اشهد مي‌خواند و بعد از توي حرم يك برانكارد بيرون مي‌آورند. مردم صلوات مي‌فرستند. آن‌ها كه جوان‌ترند، جلو مي‌آيند و پيرترها گريه مي‌كنند. از قسمت زن‌ها هجوم مي‌آورند بيرون به دنبال برانكارد مي‌روند. زني با سه بچه، آن طرف سكو نشسته است و مواظب است بچه‌هايش توي شلوغي گم نشوند. زن زير لب مي‌گويد: چه سعادتي داشته.
چادرش را محكم‌تر دور خودش مي‌پيچد. طوري كه فقط چشم‌هايش پيداست. نفس عميقي مي‌كشد. حركت لب‌هايش از زير چادر هم معلوم است. زني از راه مي‌رسد. بچه‌اي بغلش است. موهايش بور است و پوست سفيدش با آن لب‌هاي سرخ همخواني دارد. مي‌گويد: چه خبر شده؟
- هيچي خانم جان. جوان مردم بي‌خود و بي‌جهت كنار ضريح افتاده و نفسش قطع شده. خدمه‌ها مي‌گويند دو ماهي مي‌شود اين اطراف مي‌بينندش. به اين مي‌گن سعادت.
كاغذهايم تمام شده. به ساعت نگاه مي‌كنم. دو ساعت ديگر قطار حركت مي‌كند. بلند مي‌شوم. بايد قبل از اين‌كه بروم، يك‌بار ديگر زيارت كنم. مي‌دانم داستانم نصفه مانده ولي بقيه‌اش را توي قطار مي‌نويسم. وقتي همه‌جا خلوت بود. كسي چه مي‌داند، شايد بعد از مرگم به خاطر همين چند صفحه هم كه شده، خود آقا دستم را گرفت و...

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 13:43 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

فضيلت زيارت امام رضا (علیه السلام)


1ـ امام باقر(علیه السلام)، از جدّش، از اميرالمؤمنين(علیه السلام) نقل كرده است كه پيامبر(ص) فرمود: پاره اى از پيكر من در خراسان دفن خواهد شد، هر گرفتارى كه او را زيارت كند، خدا ناراحتى او را برطرف سازد، و هر گنهكارى كه به زيارت او رود، خداوند گناه او را ببخشد.
عيون اخبار الرضا(ع) 2:257؛ امالى صدوق:119

2 ـ ابوهاشم جعفرى گويد: از امام جواد(علیه السلام) شنيدم كه فرمود: ميان دو كوه طوس، پاره اى است كه آن را از بهشت ستانده اند، هر كه بدان جا درآيد، روز رستاخيز از آتش ايمن خواهد ماند
. عيون اخبارالرضا(ع) 2:256

3 ـ حسين بن زيد گويد: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود: مردى از نسل فرزندم موسى ، قيام خواهد كرد كه همنام اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و در سرزمين طوس كه در خراسان است، دفن خواهد شد... او در همان جا با زهر كشته مى شود و غريبانه به خاكش مى سپارند. هر كه او را با معرفت زيارت كند، خداوند او را همسان كسانى كه پيش از پيروزى ، بخشش و پيكار كرده باشند، پاداش خواهد داد.
عيون اخبارالرضا(ع) 2:255؛ امالى صدوق 118.

4 ـ بزنطى گويد: از امام رضا(علیه السلام) شنيدم كه فرمود: هر يك از دوستان من كه عارفانه به ديدار من آيد، من خود در روز رستاخيز از او شفاعت كنم.
امالى صدوق 119.

5 ـ امام رضا(ع) فرمود: هر كس كه دورى سفر را بر خود بپذيرد و به زيارت من آيد، من در روز قيامت در سه جايگاه به نزد او خواهم شتافت تا او را از تنگنا به در آورم: آن جايى كه نامه اعمال دست به دست مى شود، در صراط، و هنگام سنجش اعمال. خصال 1:109؛ امالى صدوق 121.

6 ـ هروى گويد: امام رضا(علیه السلام) وارد بارگاهى شد كه هارون را آن جا در خاك نهاده بودند، در كنار گور او با دست خويش خطى بر زمين كشيد و فرمود: اين تربت من است كه در آن دفن مى شوم و خدا اين جا را محل آمدوشد پيروان و دوستداران من خواهد ساخت. هر زائرى كه به ديدار من آيد و هر مسلمانى كه بر من سلام دهد، با شفاعت ما اهل بيت، بخشش و رحمت خداوندى را از آن خود خواهد كرد.
عيون اخبارالرضا(ع) 2:136.

7 ـ عبدالعظيم حسنى گويد: به امام جواد(علیه السلام) عرض كردم: من ميان زيارت قبر جدّتان امام حسين(علیه السلام) و زيارت بارگاه پدرتان در طوس حيران مانده ام، شما چه مى گوييد؟ فرمود: اندكى درنگ كن! سپس به خانه رفت و در حالى كه گونه هايش آغشته به اشك بود، بيرون آمد و فرمود: زائران بارگاه امام حسين(علیه السلام) فراوان اند و زائران قبر پدرم در طوس اندك.
عيون اخبارالرضا 2:256.

8 ـ صقر بن دلف گويد: از سرورم امام هادى (علیه السلام) شنيدم كه فرمود: هر كه به درگاه خداوند نيازى دارد، قبر جدّم امام رضا(علیه السلام) در طوس را بدين سان زيارت نمايد كه نخست غسل كند، در بالاسر دو ركعت نماز بگزارد و در قنوت حاجت خويش را بر زبان آورد... اگر در خواسته اش معصيت يا بريدن از خويشان نباشد، مستجاب خواهد شد؛ زيرا جاى قبر آن حضرت پاره اى از بهشت است و هر مؤمنى كه آن را زيارت كند، خدا او را از آتش رهايى بخشد و در سراى امنيت جاى دهد. 

عيون اخبارالرضا(ع) 2:262؛ امالى صدوق 588


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 20:59 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 7:58 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

زيارت اولي‌هاي سال 91 از حس و حال حضورشان مي‌گويند

سال نو براي همه زائراني كه فرصت حضور در مشهد الرضا(ع) را داشتند تازگي خاص داشت، اما بعضي‌ها تازگي اين روزها را همراه با تازگي حس شيرين ديگري با هم تجربه مي‌كردند؛ آن‌ها كه در بهار 91 براي بار نخست به مشهد و زيارت مضجع رضوي مي‌آمدند. هر چند بسياري از آن‌ها با همه شوقي كه داشتند، نمي‌توانستند حرفي از اين ديدار و اين حس بزنند اما حرف‌هاي بعضي‌ از آن‌ها خواندني است.
آسیه استادی، زائر 28 ساله از شهرستان دشتی استان بوشهر
در تمام این 48 ساعتي که در اتوبوس به سمت مشهد می‌آمدیم، از شوق زیارت امام رضا(ع) روی پاهايم بند نبودم و چشم از جاده بر نداشتم. وقتي که نزدیک‌تر شدیم از راننده خواستم تا جلوی اتوبوس بایستم و نخستین نفری باشم که گنبد و گلدسته‌های حرم امام رضا(ع) را می‌بيند و حالا که این جا هستم، فکر می‌کنم لذت این حضور بزرگ‌ترین لذت‌ زندگی‌ام است.
 
ستاره سلمانی، زائر 58 ساله از بخش کاکی استان بوشهر
هنوز باورم نشده است و احساس می‌کنم خوابم. راستش وقتی اسمم را نوشتند، گفتند ظرفیت تکمیل است و بعيد است فضايي پيدا شود. با اين همه با تمام وجود از امام رضا(ع) خواستم مرا هم جزو زائرانش قبول کند. فردای آن روز تماس گرفتند و گفتند که آماده سفر باش. من هيچ گاه خاطره اين سفر را فراموش نخواهم كرد.
سکینه توانا، 46 ساله از استان بوشهر
ما در کنار دریا زندگی می‌کنیم. دریای واقعی اینجاست؛ دریای بی‌کران لطف و مهربانی امام رضا(ع). من سال‌ها تشنه این دریا بودم و حالا نمی‌دانم چه باید بگویم. فقط از امام رضا(ع) و همه خادمانش سپاسگزارم.
ام البنین بردستانی، زائر 39 ساله
شب عاشورای امسال در روضه سید الشهدا(ع) از صمیم قلب آرزو کردم که خدا زیارت امام رضا(ع) را قسمت‌ من کند و خدا را شکر می‌کنم که جوابم را زود دادند.
محمدرضا عالی‌پور، سرپرست كاروان
هر بار كه به زیارت امام رضا(ع) می‌آمدم، از حضرت خادمی ايشان را طلب می‌کردم و با خود می‌گفتم، می‌شود من هم از خدمتگزاران این صحن و سرا باشم و زمانی نگذشت که بايكي از بازنشستگان آستان قدس آشنا شدم که به کمک خیران زمینه حضور کسانی را که تا به حال به زیارت مشرف نشده‌اند، مهیا مي‌كند.
خداوند با عنایت امام رضا(ع) حاجت مرا برآورده کرد و تا کنون به لطف حضرت 300 زائر زیارت اولی به پابوس آقا مشرف شده‌اند.
 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 21:56 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 21:51 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

                                     آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده        خط امانی ز گناهم بده
                                     ای حرمت ملجأ درماندگان                دور مران از در و راهم بده
                                     لایق وصل تو که من نیستم              اذن به یک لحظه نگاهم بده
                                     لشگر شیطان به کمین من است       بی کسم ای شاه پناهم بده


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 21:2 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

باسمه تعالی

 

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم. 

*  نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

* پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

* تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

* زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

*  امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد." 

* اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

* سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 * حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

* ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

*  جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

* اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

* مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 7:6 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 15:59 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

اين بار از بوشهر

زيارت اولي‌ها به حرم امام رضا(ع) آمدند


در آستانه دهه كرامت رضوي ۵۲ نفر از زائران زيارت اولي به عتبه بوسي حضرت رضا(ع) مشرف شدند.
به گزارش ستاد خبري جشن‌هاي ميلاد رضوي،سيد علي حسيني‌نژاد مسئول هماهنگي اين گروه زيارت اولي به خبرنگار ما گفت: اين براي چهارمين بار متوالي است كه به همت خدام و خدمتگزاران بارگاه منور رضوي، امكان حضور زائران از دور‌ترين نقاط ميهن اسلامي در حريم ملكوتي امام رضا(ع) فراهم مي‌شود.
وي ادامه داد:(ما اينجا هيچ كاره ايم. ميزبان كس ديگري است و ميهمان كس ديگر)
سعادتي(يكي از زائران) در حاشيه اين تشرف گفت: لحظه حضور در حرم امام رضا(ع) بهترين لحظه زندگي‌ام بود و سر از پا نمي‌شناختم.
وي افزود: از مجموعه آستان قدس رضوي و خدمتگزان اين حرم مطهر ممنونم كه به آرزوي ديرينه‌ام رسيدم.
جوانشير يكي ديگر از اين زائران نيز گفت: كلمه «پاره تن» از سوي پيامبر(ص) فقط به حضرت زهرا(س) و حضرت رضا (ع) اطلاق شده است، خطاب پيامبر (ص) بيانگر شخصيت ويژه امام هشتم شيعيان است كه ما اين توفيق را داريم كه در خراسان رضوي مهمان اين امام معصوم باشيم.
وي تصريح كرد: از خدمتگزاران بارگاه منور رضوي و مسؤولان فرهنگي آستان قدس رضوي نيز به خاطر همه زحمات تشكر مي‌كنيم.
وي با ابراز خوشحالي خاطرنشان كرد: نمي‌دانم از حضرت رضا(ع) چه بخواهم، فكر مي‌كنم همين كه الان اينجا هستم برايم كافي است.
علي كاكي نيز گفت: واقعاً خاطره خوبي دارم. از همه جاهاي زيارتي كه رفتم، فيلم گرفتم، يادداشت كرده‌ام و همه را براي آنها كه التماس دعا داشتند، توضيح مي‌دهم.
وي ادامه داد: بارها كه از تلويزيون تصاوير حرم را مي‌ديدم، گريه‌ام مي‌گرفت و مي‌گفتم مي‌شود روزي من هم لياقت رفتن به پابوس آقا امام رضا(ع) را پيدا كنم؟
زاهدي زائر زيارت اولي ديگري نيز گفت: هم احساس خوشحالي دارم و هم شرمندگي؛ خوشحال كه امام رضا(ع) من را لايق دانست و شرمنده به خاطر اشتباهاتي كه در زندگي مرتكب شده‌ام. در حرم هم گفتم، واقعاً ممنونم كه امام رضا(ع) دعوتم كرده است.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 22:12 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]

 

گزارشی از یک کاروان زیارت اولی از بوشهر 

یک کاروان حاجت خاکی از سرزمین (کاکی)

احمد عبدا...زاده مهنه:روزی اولین جملاتم را برای نوشتن این گزارش، آیات اول سوره اسراء فراهم می کند که قاری دارد در پیشواز برنامه ای در رواق دارالرحمه حرم امام رضا(ع) می خواند که قرار است زیارت وداع یک کاروان زیارت اولی باشد.

وقتی از آن آیات به یاد سفر خدایی رسول خدا(ص) از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و از آنجا به معراج می افتم، با خودم می گویم: (اینجا هم خدایی شده است که این همه دل حاجت مند خاکی و خودمانی از روستاها و بخشهای «کاکی» بوشهر به مشهد آمده اند و از اینجا راهی آسمان می شوند)

*دلم هوایی زیارت شد
بعد از سخنرانی و ذکر اهل بیت(ع) به سراغ اهل کاروان می روم که همه خانم اند، جز یکی-دو نفر مسؤول و «سید محمد موسوی»، کلاس دوم دبستان با معدل 20 از روستای «بامونه» که با وجود یادآوری مادرش که «سید محمد آقا نماز هم می خواند و اذان هم می گوید»، خجالت می کشد حرف بزند. به سراغ مادران و خواهران بوشهری ام می روم که همه حرفشان شکر خداست و تشکر از امام رضا(ع) و البته مسؤولان و برنامه ریزان اردو.«معصومه قاسمی»، لیسانس روان شناسی و مربی پیش دبستانی می گوید: دلم هوایی زیارت شد و بعد فهمیدم که دارند برای سفر مشهد اسم می نویسند. من هم ثبت نام کردم و در قرعه کشی اسمم درآمد.
چند ساعت در راه بودید؟
حدود 30 ساعت.
خسته نشدید؟
نه. زیارت آقا امام رضا(ع) که خستگی ندارد. خستگی از تنمان درآمد.
برای بچه های پیش دبستانی چه خاطره ای از زیارت تعریف می کنید؟
واقعاً خاطره خوبی دارم. از همه جاهای زیارتی که رفتم، فیلم گرفتم، یادداشت کرده ام و همه را برای آنها توضیح می دهم. آقایان هم کتاب و سی دی دادند که با استفاده از این ها خاطراتم را برایشان بازگومیکنم.

* ممنون که دعوتم کردی

)رقیه ملک پور) هم داستان طلبیده شدنش را چنین بیان می کند: «بارها که از تلویزیون تصاویر حرم را می دیدم، گریه ام می گرفت و می گفتم می شود روزی من هم لیاقت رفتن به پابوس آقا امام رضا(ع) را پیدا کنم؟ محل زندگی من با دوستان همسفرم فاصله خیلی زیادی دارد، ولی یکی از دوستان خانوادگی در مراسم نذری شان در 28 صفر گفتند که ما برای زیارت اسم نوشته ایم. من گفتم اگر می شود اسم من را هم بنویسید. بعد از سه-چهار ماه انتظار، وقتی خبر حرکت کاروان را دادند، خوشحال شدم، یعنی نمی دانم این لطف را چگونه می شود بیان کرد. حتی توی راه که داشتیم می آمدیم، گفتم آقا جان واقعاً من لیاقت داشتم که دعوتم کردی؟ هم احساس خوشحالی دارم و هم شرمندگی؛ خوشحال که من را لایق دانستی و شرمنده به خاطر اشتباهاتی که در زندگی مرتکب شده ام. در حرم هم گفتم، واقعاً ممنونم که دعوتم کردی    .

* بهشت روی زمین

)مرضیه بنجویی) از روستای بامونه هم هر روز صبح دعا می کرده که امام رضا(ع) او را بطلبد، تا این که یک روز دختر عمویش می آید و می گوید: (به شماره این خانم زنگ بزن. امام رضا(ع) شما را طلبیده است.(
اولین بار که وارد حرم شدید، صحنه حرم با تصورات قبلی تان چقدر تفاوت داشت؟
حال و هوایی داشت که وصف شدنی نیست. نمی شود به هیچ چیز تشبیهش کرد. آدم دل از خانه و زندگی و بچه می بُرد و اصلاً نگران آنها نیست. اینجا انگار در بهشت روی زمین هستی. خیلی دلم می خواهد دو دختر سیده ام که خیلی دوست دارند به پابوس امام رضا(ع) بیایند، به آرزویشان برسند.

* صحنه واقعی حرم با تصاویری که در تلویزیون دیده بودید، چقدر فرق داشت؟
خیلی فرق می کردم. وقتی وارد شهر مشهد شدم، آرزو داشتم که یک لحظه حرم امام رضا(ع) را ببینم. وقتی چشمم به گنبد افتاد، دلم لرزید و چشمانم پر از اشک شد. تصور نمی کردم که بتوانم روزی به زیارت بیایم و فکر می کردم خواب می بینم. روزهای بعد که به حرم می آمدم، فکر نمی کردم دستم به ضریح برسد. اما یک روز با دوستم قبل از اذان صبح به حرم آمدیم و توانستیم دستمان را به ضریح برسانیم. وقتی برگشتم فکر می کردم هنوز خواب هستم.

* باید بطلبی تا نصیبت شود

)صدیقه پریوَر) دانش آموز پشت کنکوری هم همیشه آرزوی زیارت داشته است: «هر وقت تلویزیون حرم آقا امام رضا(ع) را نشان می داد، می گفتم می شود من هم روزی به حرم امام رضا(ع) بروم؟ تا این که یک روز خواهرم زنگ زد و از قول دوستش گفت که برای مشهد اسم می نویسند.(
* چرا همه آرزو دارند به حرم امام رضا(ع) بیایند؟
چون سرزمین بهشت است. مشهد شهر بهشت است و نصیب همه کس هم نمی شود. باید بطلبی تا نصیبت شود. من هم خوشحالم که نصیبم شد.

* یکی از نوکران آقا

 

 

 سید محجوبی که در همه حال، کمک کار مسؤول کاروان است، اصلاً راضی به مصاحبه نمی شود. پس سراغ «محمد رضا عالی پور» می روم که کارشناسی اقتصاد و بازرگانی دارد و عشقش خدمت به زوار آقاست:
چرا این قدر شما را دعا می کنند؟
با سلام و خسته نباشید به شما و تمامی خادمان حرم رضوی که برای زوار امام هشتم واقعاً تلاش شبانه روزی می کنند. نمی شود بگویم مسؤول کاروان، من فقط یکی از نوکران آقا امام هشتم و شاید خاک پای زوار ایشان باشم. کار ما شناسایی و ثبت نام از کسانی است که تا به حال به زیارت امام رضا(ع) مشرف نشده اند و توانایی مالی ندارند. من هم خوشحالم که می توانم خدمت کوچکی به امام هشتم کنم. ما چیزی نیستیم. از امام هشتم می خواهم که اگر واقعاً لایق باشم، تا آخر عمر بتوانم خدمتگزار آقا باشم. ان شاء ا... امام رضا(ع) از ما قبول کند.
به خاطر مسؤولیت کاروان، به زیارت هم می رسید؟
سعی می کنم همه کارهای مورد نیاز را انجام دهم و بعد خودم نیمه شب به حرم بیایم و استفاده کنم. وقتی به مشهد می آیم، آن قدر خوشحال هستم که چیزی به نام خواب و خستگی در وجودم پیدا نمی شود.
چند بار با کاروان زیارت اولی ها مشرف شده اید؟
تاکنون شکر خدا 4 بار مشرف شده ایم و حدود 250 زائر را به مشهد آورده ایم و ان شاء ا... سعی می کنیم تا قبل از ماه رمضان این تعداد را به 300 نفر برسانیم.

 

* خاطره ای؟ معجزه ای؟
زیارت همه اش خاطره است. فقط وقتی که می خواهیم از بوشهر حرکت کنیم، با دیدن حالات و التماس دعاهای بدرقه کنندگان، دلم می شکند و متأثر می شوم. یکی از سادات برای زیارت ثبت نام کرده بود، ولی کاری برایش پیش آمد و انصراف داد. ما هم کس دیگری را جایگزین کردیم. از قضا مشکل آن سید حل شد و روز رفتن تا پای اتوبوس آمد، ولی با این که ما خودمان کف اتوبوس می خوابیم، نتوانستیم به او جا بدهیم و من تا مشهد دلم گرفته بود. از اینجا هم با او تماس گرفتم و عذرخواهی کردم. الحمد لله در نوبت بعد بالاخره به زیارت مشرف شد. جا دارد از استانداری بوشهر و خود استاندار آقای مهندس جهانبخش، آقایان شجاع، سید امید حسینی، خانواده محترم خانی و خانواده آقای حسینی نژاد تشکر کنم که برای این برنامه زحمات زیادی می کشند.

 

* ما هیچ کاره ایم

سراغ * سید علی حسینی نژاد* می روم که هم زنگ و هم آهنگ انتظار گوشی اش «ای حرمت ملجأ درماندگان» است. همشهری پرتوفیقی که بانی طرح زیارت اولی های بوشهری است، اما چندین بار تأکید می کند که «ما اینجا هیچ کاره ایم. میزبان کس دیگری است و میهمان کس دیگر»:
* چه شد که این طرح به ذهنتان افتاد؟
در حرم امام رضا(ع) با یک معلم بوشهری آشنا شدم که دانش آموزان را به اردو آورده بود و از خیل مشتاقانی در بوشهر گفت که آرزوی زیارت امام رضا(ع) بر دلشان مانده است. من از آنجا تصمیم گرفتم که برای این زائران کاری کنم و به لطف و عنایت امام رضا(ع) برنامه زیارت این افراد را همراه با اعضای خانواده پیگیری کردیم. در تحقیق درباره منطقه محروم کاکی بوشهر متوجه شدم که بیشتر اهالی این منطقه سادات اند و در محاصره تبلیغات وسیع و رنگین وهابیت هم قرار دارند. بدین ترتیب این حرکت خودجوش شکل گرفت و در مقاطع مختلف، مردم خوب
این منطقه به زیارت امام رضا(ع) مشرف می شوند.

* در این مسیر با عنایات خاص و معجزات حضرت هم روبه رو شده اید؟
بله. اول این که به طور اتفاقی با افرادی آشنا می شدیم که در روند کار کمکمان می کردند. مثلاً پس از مدتی متوجه شدیم که آقای جهانبخش استاندار بوشهر، اهل مشهد است. با او تماس گرفتم و این برنامه را با ایشان در میان گذاشتم و ایشان هم همکاری خوبی کرده و می کنند. خاطره دیگر این که روزی یکی از دوستان شماره تلفنی به من داد و گفت این فرد برای کمک به این زوار ناامیدتان نمی کند. من شماره را گرفتم و وقتی طرف گوشی را برداشت، بدون معطلی برنامه را برایش توضیح دادم. او غذای این زوار را در این چند روز تقبل کرد، ولی در آخر گفت که شما من را با کس دیگری اشتباه گرفته اید. من تعجب کردم و بعد از تماس، دیدم که شماره را یک رقم اشتباه گرفته ام. همان جا اشک در چشمانم جمع شد، چون معمولاً وقتی شماره ای را اشتباه می گیرید، طرف مقابل ناراحت می شود، ولی در این مورد، نه تنها مسأله ای پیش نیامد، بلکه او با کمال میل کمک به این برنامه را پذیرفت. این در حالی است که یک روز برای تأمین محل اسکان این زائران، سرتاسر خیابان ... را رفتم، ولی هیچ هتلی حاضر نشد در این زمینه با ما همکاری کند! در بین این همه کار خیر، کمک به زیارت کسانی که عمری آرزو دارند هم کار خیر بزرگی است که هر کس مایل باشد به ما در این راه کمک کند، دست او را به گرمی می فشاریم.

 


 


 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 20:31 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 16:0 ] [ عليرضا معالي - سيد علي حسيني نژاد ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ درنظر دارد با عنايت امام علي ابن موسي الرضا (ع) كساني را كه تا بحال به قطعه اي از بهشت نائل نشده اند ، را به پابوسيه امام رضا (ع) بياورند .
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 60
بازدید کل : 34386
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


استخاره آنلاین با قرآن کریم



اوقات شرعی

دریافت کد موسیقی

fine1.31.mpg - 244.1 MB